قدیمانه
مجموعه ای از شعرهای قدیمی ام
امسال تو را داشتم ..
می شود امسال را تحویل ندهم ؟
زانیار برور
از آن رازها باشم
که توی یک مهمانی زنانه
-عصرانه ای به صرف چای و شیرینی-
هی بخواهد از من بگوید
و هی لبش را گاز بگیرد!
زانیار برور
آمده بود مرا با خود ببرد
مثل سیل، مثل توفان…
او فرونشسته و منم که ویران و گم ام….
زانیار برور
از تو ممنونم که دوستت دارم.
تو می توانستی جور دیگری باشی،
جوری که هرگز نتوانم دوستت بدارم!
“زانیار برور”
گاهی، دوستتدارم هایت
بیهوده و غمانگیز است…
همانند دویدنها
برای جبران گل به خودی!
زانیار بَروَر
“دوستت داشته ام و دارم…
آنقدر خواهم داشت تا ذخایر “دوستت دارم” در جهان ته بکشد
آنقدر که نسل بعد هیچ سهمی از عشق نبرند”
زانیار بَروَر
زیباییات
بند نمیآید…
—
«زانیار برور»
بعضی از ترانه ها را
بار اول که دیدمت
چنان بیمقدمه زیبا بودی
که چند روز بعد
یادم افتاد
باید عاشقت میشدم..!
——————— #زانیار_برور
چشم هایت را
ورق می زنم
مثل کتابی
به زبانی بیگانه
که تنها از عکس هایش
چیزی دست گیرت شود!
………………………………. زانیار برور
دست هایت را که گم کردم
به دیوارها آگهی زدم
از یابنده تقاضا میکنم بمیرد
………………………………. زانیار برور
کوبانی” به درنده های داعش می فهماند:
کوردها ساکن مرزها نیستند
این مرزها هستند
که انقدر عقب می روند
تا به کوردها تکیه کنند
………………………………. زانیار برور
“متون”
جمع مکسر متن نیست
“من” است
که “تو” را در آغوش گرفته است
………………………………. زانیار برور
عشق
زبان مشترکی ست
اما
از لهجه ام می ترسم
مثل یک کارگر تحقیر شده ی افغانی!
………………………………. زانیار برور
چشم های تو
آنقدر معجزه بود
که خدا را وسوسه می کرد
پیامبرانش را
دوباره به زمین بفرستد!
……………………. زانیار برور
وقتی کودکان
در اروپا، آمریکا و روسیه
سرِ کلاسِ شیمی
تنبلی می کنند
معلم
عکسی به آن ها نشان می دهد
از کودکان سردشت، حلبچه و دمشق
تا بفهمند
یادگیری فرمول های شیمی
آنقدر سخت نیست
که استنشاقش!
………………………………….. زانیار برور
اگر چند هزار سال
زودتر به دنیا آمده بودی
برایت معبدی می ساختم…
تا بزرگترین چالشِ ادیانِ ابراهیمی،
“چشم پرستی” باشد
الهه ی نگاه!
……………………………. زانیار برور
یا به بیدار بودنش شک دارد
یا می خواهد از خواب هایش
نهایتِ استفاده را ببرد…
کسی که پس از بوسیدنت
مکثی می کند
و دوباره تو را می بوسد!
………………… زانیار برور……..zaneyar barvar
یا به بیدار بودنش شک دارد
یا می خواهد از خواب هایش
نهایتِ استفاده را ببرد…
کسی که پس از بوسیدنت
مکثی می کند
و دوباره تو را می بوسد!
………………………….. زانیار برور
افسردگی مزمن پنجره ای را دارم
که سال هاست
“غروب”
تنها خاطره اش
از شکوهِ آفتاب است.
………………………….. زانیار برور
از انشاهایِ مدرسه
پشیمانم
به چشمانت فکر می کنم
و دوست دارم
در آینده
“دزد دریایی” باشم!
………………………….. زانیار برور
چشم هایت را
ورق می زنم
مثل کتابی
به زبانی بیگانه
که تنها از عکس هایش
چیزی دست گیرت شود!
……………………………. زانیار برور
از انشاهایِ مدرسه
پشیمانم
به چشمانت فکر می کنم
و دوست دارم
در آینده
“دزد دریایی” باشم!
…………………………….. زانیار برور
هم لهجه یِ گام های تو
تویِ شهر قدم می زنم
نیستی وُ
تنها پیاده رو ها
غُربتم را می فهمند!
…………………………. زانیار برور
بگویی دوستش داری و
مردد باشی
مثل سبابه ی سربازی که
آخرین فشنگش را
به سوی شبحی در تاریکی
نشانه رفته است!
……………………………… زانیار برور
به دوست داشتنت مشغولم …
همانند سربازی که
سالهاست
در مقری متروکه
بی خبر از اتمام جنگ
نگهبانی می دهد!
……………………………… زانیار برور
نه زندگی آنقدرها جدی ست
نه من آنقدرها کمدین خوبی ام!
……………………………….. زانیار برور
کدام فنجانِ قهوه را
نیمخورده رها کرده ام
که اینطور
به دست نیامده
از دست می روی!؟
………………………… زانیار برور
بعضی از ترانه ها را
باید بوسید
تنها به گمان آنکه
تو زیر لب زمزمه کرده ای!
………………………………. زانیار برور
نت های یک قطعه ی غمگین
چقدر شادند
وقتی تمام فضای سالن را
می دوند
تا بگوش تو برسند!
……………………………. زانیار برور
شب ها توی آغوشم
سبک تر از
ساعاتِ دیگر روزی…
هر شب روح ات
چند تکه می شود
که تکه ای سهم آغوش من
و تکه های دیگر
هر کدام
خاطره ای در خانه ی آدمی تنهاست!
……………………………………. زانیار برور(BARVAR)
درست مثل آن که
جنازه ی کارگران معدن را از خاک بیرون بکشی،
تا دوباره به خاک بسپاری
چیزی میان ما تغییر نخواهد کرد
اما
اصرار دارم که بدانی
“دوستت دارم”
……………………………………. زانیار برور
تو را سهل انگاری فرشته ها
و تو را حواس پرتی خدا
راهی زمین کرد
……………………………………. زانیار برور