خرداد 5, 1395 - ترافیکانه, شعر, نوشته روزانه بدون نظر
ترافیکانه (۳۲)
پیش از آنکه مادربزرگ
به آخر قصه ها برسد
خوابمان برد…
ما یادنگرفتیم
چگونه آخر قصه هایمان را
خوش کنیم…
– زانیار برور
پیش از آنکه مادربزرگ
به آخر قصه ها برسد
خوابمان برد…
ما یادنگرفتیم
چگونه آخر قصه هایمان را
خوش کنیم…
– زانیار برور
کم کم
از هم فاصله گرفتیم
به قدر یک نفر
به قدری که حتی
اگر به احتمال محال،
روزی توی خیابانی
از کنار یکدیگر رد شدیم
شانه هایمان
به هم اصبت نکند