موضوع "شعر"

دو شعر جدید

۱٫
با اینکه آدم خوشبختی نیستم
اما در این لحظه
-بی جهت-
عمیقا احساس خوشحالی می کنم

مثلا فرض کن
انتهای مکالمه ی تلفنی مان
ارتباط قطع و وصل شده
و من
کلمات مغشوش و نافهموم ات را
به حساب “دوستت دارم” گذاشته ام!

-زانیار برور

۲٫
هرگزترین کار دنیا برای من
بازگشتن به گذشته است …

من دیگر نمی توانم
جز عشقی دیوانه وار
به تو احساسی داشته باشم

– زانیار برور

Share
اردیبهشت 14, 1395 - شعر, نوشته روزانه    بدون نظر

ترافیکانه (۳۱)

کم کم

از هم فاصله گرفتیم

به قدر یک نفر

به قدری که حتی

اگر به احتمال محال،

روزی توی خیابانی

از کنار یکدیگر رد شدیم

شانه هایمان

به هم اصبت نکند

 

  • زانیار برور

 

Share

ترافیکانه (۲۶)

… چراغ ها را خاموش می کند
روی ام پتو می کشد
صبح ها یادآور می شود
لباس گرم بپوشم و
تمام راه را احتیاط کنم ،
هنگام نهار در مقابلم می نشیند
و یک ریز نگاهم می کند
و تمام مسیر خسته ی تا خانه را
با من حرف می زند
و شب ها …
“دوست داشتن ” ات
فرشته ی کوچکی ست
که از کودکی آرزو داشتم
نگهبان من باشد
– زانیار
Share

ترافیکانه(۲۵)

این “دوستت دارم” ها

که گاهی سکندری می خورد،

تلوتلو می خورد

و خودش را به تو می آویزد تا زمین نخورد

 

کودکی قد نکشیده است که

روی پنجه ها راه می رود

تا پیش بالای تو کم نیاورد.

 

  • زانیار

 

Share
آذر 30, 1394 - ترافیکانه, شعر    بدون نظر

ترافیکانه (۲۴)

گاهی که داری ظرف های شام را می شویی
آشپزی می کنی
تلویزیون می بینی
توی خیابان راه می روی
به ناگاه
سنگینی نگاهی را پشت سرت
حس می کنی
بر می گردی و
من از دور ترها
بی هوا
نگاهم را از نقطه ای که به آن خیره ام
بر می گردانم

  • زانیار
Share
برگه‌ها:1234»